معماهای یک اعدام زودرس!
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۴۵۰۲۴
خلاصه اینکه با وجود گذشت بیشتر از ۴۴ سال از ماجرا، هنوز هم اسناد، مدارک، نقلقولها، حرف و حدیثها و یا آدمها و شخصیتهای مختلف و به جامانده از سالهای ۵۷ و ۵۸ نمیخواهند، نمیتوانند و یا نیستند که بیشتر از این زبان باز کنند و دقیقاً به ما بگویند چه بر سر نخستوزیر دوران پهلوی آمد و چطور و چرا اعدام و یا پیشاعدام شد؟
بیایید مرا ببرید!روز ۲۲ اسفند۵۷ و در حالی که سه چهار هفته از تیرباران برخی ژنرالها و مقامهای ارشد رژیم شاهنشاهی میگذشت، محاکمهاش آغاز شد.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
واجب الاعدامتر به نظر میرسید، اما با اغلب آنهایی که گریخته یا دستگیر و اعدام شده بودند تفاوتهای جالبی داشت. چند ماه پیش از سرنگونی رژیم، به عنوان یکی از عوامل اصلی نارضایتی مردم از حکومت، معرفی و دستگیر شده بود تا شاید برای رژیم سپر بلا شود. بعید هم نبود که مخالفانش همان زمان اگر دستشان میرسید، حکم اعدامش را صادر و اجرا میکردند. با اعلام پیروزی انقلاب میتوانست از بازداشتگاه موقتش (مهمانسرای ساواک) بزند به چاک یا برای پنهان شدن تلاش کند، اما برخلاف نصیری، خسروداد و بقیه اعدامیها، خودش با انقلابیون تماس گرفته بود که من از باغ «شیان» زنگ میزنم... بیایید مرا ببرید لطفاً! آقای وزیردربار و نخستوزیر سابق و اسبق اگرچه اهل همه جور زدو بند، فسق و فجور و... بود، اما نه پیشاپیش پولی و اموال هنگفتی از خزانه مملکت را به بانکهای خارجی فرستاده بود و نه در ایران مال و منال چندانی داشت. شاید برای همین خاطرش جمع بود که حکمش اعدام نیست و بقیه گناهها را هم میشود انداخت گردن شاه و حرص تمامنشدنیاش به قدرت و ثروت. تفاوت آخر اینکه برخلاف دیگر سران دستگیر شده رژیم، هویدا چند ساعت پیش از فرا رسیدن زمان حکم اعدامش، اعدام شد! البته اینهایی که گفتیم دلیل نمیشود مثل برخی از کتابها یا نوشتههای تاریخی و شبه تاریخی حکم به برائت هویدا بدهیم، جرم و جنایتهای دوران نخستوزیری را از دامنش پاک کنیم و یا با استفاده از ابهام سنگین در ماجرای اعدام یا کشته شدنش، از او شخصیتی معمایی و خیلی مرموز بسازیم. سیاستمداری که همتایانش او را شوخ مسلک، متملق، رفیق باز، عیاش و البته زیرک میدانستند، سال ۱۳۴۳ وقتی خاطرش از مرگ رفیق دیرینه یعنی «حسنعلی منصور» جمع شد، خبرش را به شاه رساند و فقط با ۱۱ ماه سابقه کار مهم در وزارت خارجه، مأمور تشکیل کابینه شد. ۱۳ سال در منصب نخستوزیری ماند تا به قول تاریخنویسان در امور مهم مملکتی، فقط ماشین امضای دربار و شخص شاه باشد.
چند روایت نه چندان معتبر
هویدا وشخصیتش، به عنوان دومین نماد حکومت پهلوی و جنایتهایش، آنقدرها پیچیده نیستند که بشود از آنها معمای تاریخی ساخت. ماجرای محاکمه و اعدامش اما دو سه معمای عجیب و غریب درست کرد که برای یکی از آنها هنوز جوابی پیدا نشده است. اینکه آیا قرار بود برخیها در دولت موقت پادرمیانی کرده و حکم اعدامش را لغو کنند یا اینکه گروهی با به تعویق انداختن زمان اجرای حکم او را بربایند و فراری بدهند به کنار، این نکته هم که او ۶ روز پیش از کشته شدن، در زندان، مثل بقیه سران جنایتکار و در بند رژیم پهلوی به جمهوری اسلامی رأی داده بود، در عین حال جالب بودن، معما نیست اما ضارب و کسی که خودسرانه اولین گلوله را پس از آخرین جلسه محاکمه به هویدا شلیک کرده بود هنوز پیدا نشده است. در سخنان افرادی چون ابراهیم یزدی، محسن رفیقدوست و... آمده که وقتی دادگاه برای صدور حکم، تنفس اعلام کرد، «هویدا» را موقتاً از دادگاه بیرون بردند... یکی از حاضران در راهرو دادگاه با سلاح کمری او را هدف قرار داد... برخیها «هادی غفاری» را عامل شلیک معرفی کردهاند و برخی دیگر فردی به نام «کریمی» را. البته نقل قولهایی هم هست که میگوید گلوله اول را غفاری به گردن هویدا زد و تیر خلاص را کریمی به شقیقهاش... آن هم به درخواست خود هویدا که میخواست زودتر کارش را تمام کنند تا درد نکشد! این روایت آخر اگرچه سینماییتر و جذابتر است، اما چندان معتبر به نظر نمیرسد و هادی غفاری هم آن را داستانسرایی دانسته و رد کرده است.
برخیها هم گفتهاند «خلخالی» که متوجه شده بود چند نفری تلاش دارند با سفر به قم و گرفتن حکم از امام(ره) مانع اجرای حکم اعدام او شوند، وارد سلول شده، حکم را در حضور چند شاهد اعلام کرده و سپس با هفت تیر به پیشانی محکوم شلیک کرده است! در تصاویر منتشر شده از جنازه نخستوزیر معدوم، البته جای گلوله و حتی خراش روی پیشانیاش دیده نمیشود. هرچند جای گلولههای روی گردن و شقیقه او هم به جای گلوله مثلاً ژ۳ یا دیگر تفنگها شباهت ندارد!
معمای بعدی جنازه هویداست که آن زمان انگار ناپدید میشود. مسئولان وقت میگویند به درخواست خانوادهاش جنازه ابتدا به ترکیه و از آنجا به اسرائیل منتقل و در شهر «عکا» دفن شده است! این را «هادی غفاری» هم در یکی از مصاحبههایش و پس از اینکه اتهام تیراندازی به هویدا در راهرو دادگاه را رد میکند، میگوید. البته نه در متن حکم اعدام، نه در اعترافات هویدا و نه حتی در مکاتبات آن زمان میان مسئولان جایی نشانهای از بهایی بودن او دیده نمیشود. بنا به گفته یکی از بستگانش که پزشک دوران بازداشت هویدا هم بود، چون مقبره خانوادگی آنها تخریب و به آبریزگاه عمومی تبدیل شده بود و از طرفی مسئولان وقت احتمال میدادهاند در صورت اعلام محل دفن مشکلاتی پیش بیاید و عدهای قبر او را تخریب کنند، جنازه هویدا حدود دو ماه و چند روز نگهداری و بعد با نام جعلی در یکی از قطعات بهشت زهرا به خاک سپرده شده بود. چند سال پیش هم بالاخره اعلام شد گوری در بهشت زهرا با سنگ قبری که روی آن نام: «حاج آقا...عباس وحداد... فرزند حبیبالله ...۱۳۵۸/۳/۳۱» درج شده، متعلق به هویداست.
خبرنگار: مجید تربتزاده منبع: قدس آنلاین مجید تربتزاده
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: اعدام هویدا حکم اعدام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۴۵۰۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
توماج صالحی اعدام میشود؟
سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: این که توماج اعدام نمیشود را هر آدم نیمه عاقلی حتی میداند. توماج اعدام نمیشود چنان که هاشم آغاجری اعدام نشد. در ماجرای آغاجری هم، همه میدانستند خبری از اعدام در کار نیست. حتی آن کسی که حکم را صادر کرده بود. با این حال خبر آن حکم فقط و فقط حیثیت ایران را در جهان خدشه دار ساخت و اعصاب و روان جمع کثیری از جامعه را تا مدتها بهم ریخت. حالا چرا آن حکم صادر شده بود؟
برای این که یک جناح سیاسی قصد کرده بود حال یک جناح سیاسی دیگر را بگیرد. چرا که آن یکی جناح سیاسی فکر میکرد این یکی جناح سیاسی زیادی یابو برش داشته و یکی باید حالی اش کند که حد و مرزش کجاست. احتمالا الان هم یک کسی فکر کرده حالا که قرار است طرح نور به صورت جدی اجرا شود باید از مخالفان زهر چشم گرفت. شاید هم عمدی است و ماجرا خیلی جدیتر از این حرف ها. یعنی یک نفر یا یک جریان تصمیم گرفته در هیئت یک انقلابی تمام عیار و به نام دفاع از اسلام و انقلاب بار دیگر مقدمات آشوب و بلوا را در این سرزمین به راه بیندازد. هرچه هست نتیجه اش همان چیزی میشود که قبلا شد. در ماجرای آغاجری تندروها پایکوبیها کردند که آفرین به اقتدار نیروهای انقلابی. از آن طرف هم اصلاح طلبها این فرصت را مغتنم شمرده و تا توانستند به بهانه نقد خشونت و ریشه یابی تکفیر و ارتداد، دخل طرف مقابل را آوردند. آغاجری به زندگی طبیعی اش برگشت، اما در قامت یک قهرمان. کسی هم به روی خودش نیاورد که جدی جدی اگر طرف حکمش اعدام بوده پس چرا به این راحتی از خیر جرمش گذشتید؟ اصلا آغاجری جرمی هم مرتکب شده بود؟ این وسط تنها چیزی که مهم نبود آبرو و حیثیت کشور بود. کشوری که قرار بود با انقلابش راهی جدید در دنیای متجدد و متحجر بگشاید و طرحی نو درافکند با یک رای ناصواب تبدیل شده بود به یک کشوری که سخن گفتن و پرسش از عقاید رسمی و حکومتی در آن ممنوع بود و تفتیش عقاید در آن امری رایج. کشوری که به جای پاسخگویی به پرسش و یا شبهه افکنی یک استاد دانشگاه بلافاصله حکم به اعدام او میدهد. این داستان غمبار یک بار دیگر دارد تکرار میشود. چه میتوان گفت جز: بیچاره ایران. بیچاره مردم. بیچاره مردم ایران.
tags # توماج صالحی ، اعدام سایر اخبار آیا قدرتهای فوقبشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت میرسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟